جوانه ای در دل سنگ

اینجا از تلاشهام برای پیداکردن خودم و راهم می نویسم

جوانه ای در دل سنگ

اینجا از تلاشهام برای پیداکردن خودم و راهم می نویسم

بدون عنوان

امروز چندتا رگ واریسی روی پاهام پیداکردم. نوشته به خاطر عدم تحرکه  و شایدم ژنتیکی باشه. پاهام رو ۱۵ دقیقه بالاتر از قلبم گذاشتم. قبلش هم نیم ساعتی ورزش کردم. شوهرم هم رفته کلاس دوچرخه سواری. 


کنار پنجره خونه م نشستم و‌ آفتاب خیلی قشنگه. ماشین ها و آدمها و دوچرخه سوار ها و دونده ها رو میبینم. گاهی سگ همسایه میاد بیرون راه میره و با دیدنش کلی انرژی میگیرم... زندگی اینجا جریان داره. 


تصمیم گرفتم با خودم صبور تر و مهربون تر باشم. همین باعث شد حداقل دیشب رو خوب بخوابم. وقتی ذهنم از فکر منفجر میشه نباید سعی کنم جلوش رو بگیرم. فکرهام رو نادیده نمیگیرم. اگه من به خودم گوش نکنم دیگه کی قراره شنونده م باشه؟ به جای نادیده گرفتن خودم باید روی چیزی که برام اولویت داره یا به زندگیم معنا میده تمرکز کنم. یا اینکه محیط رو عوض کنم. مثلا یه کار کوچیک انجام بدم یا از خونه بزنم بیرون یا حتی یه آهنگ برای خودم بذارم.


از یه ویدیو یادگرفتم که حتی بغل کردن خودت یا گرفتن دست خودت هم میتونه کلی حالت رو بهتر کنه. ریشه ش اینه که ما تهش پستانداریم و بدنمون اینجوری تکامل پیداکرده. لینکش رو اینجا میذارم که یادم بمونه.

https://youtu.be/Qes9HoxfkE0?si=pWp3sPext3bbNft9


امروز یه تکلیف درس باید بنویسم که ددلاینش دو روز دیگه ست. مقاله های اون یکی درسم هم مونده. باید کارهای خونه رو هم انجام بدم. یه سری تسک کوچیک هم برای کار دانشجوییم مونده.


هنوز هم برای کار اپلای نکردم. کاش این هفته بتونم شروع کنم